وادی خاموشان

بکوش تا عظمت در نگاه تو باشد نه در آنچه به آن می نگری

 

 
 
 
 
 
 
 
 
 

postheadericon من و سهراب نوشتیم از درد

 

 


 

 

"آسمان مال من است

چشم ها را باید شست

جور دیگر باید دید"

این ها را همه سهراب نوشت!

 

من در این کلبه ی آرام نوشتم: سهراب!

چشم ها را شستم،

جور دیگر دیدم:

آسمان مال تو بود،

چون تمامش آبی است!

آسمان در این جا

تیره و ظلمانی است!

سهراب بیا تا من هم

از نگاه تو جهان رابینم:

از دو چشمان تو شاید سهراب،

آسمان آبی بود،

سرزمین سبز،هوا عالی بود.

آن زمان ظلم نبود؟

آن زمان را گویم:

-که زمین سبز،هوا آبی بود-

آن زمان ای سهراب،

جنگ در کار نبود؟

در جواب طلب آزادی،

زور و تزویر و کمی سنگ نبود؟

 

تو بگو ای سهراب،

در زمان های قدیم،

آن زمان که دریا..

رو به ساحل می رفت؛

موج در کار نبود؟

 

"آسمان مال من است

چشم ها را باید شست

جور دیگر باید دید"

 

کمی ساکت سهراب،

بنشین،گوش بده:

آن زمان که همه جا سبز،

هوا آبی بود؛

دل بیچاره ی تو تنگ نبود..

اگر اکنون سهراب؛

حرفی از حق بزنی،

آسمانت مشکی است!

وعده ی دیدارت،

چال هایی ابدی است!

 

آسمان،دشت،هوا مال تو بود.

چون تو بودی و هوا

..و تو بودی و زمین!

ولی اکنون سهراب؛

"همه چی قیمت جان است بدان

همه چی بابت نان است بدان"

جان مردم ارزان،

نان مردم از جان..

تو اگر ای سهراب،

جان دیگر یابی؛

..وبخواهی بنویسی از عشق

بنویسی از یار،

و بگویی که زمین مال من است..

شک ندارم خود نیز،

خنده ات می گیرد!

آن زمان جای نشستن بر بام،

و نوشتن از عشق،

نعره گون می گفتی:

 

آسمان مال شما..

درد من آزادی است !!

 

javahermarket

نوشته شده در سه شنبه 15 شهريور 1390برچسب:,ساعت 13:18 توسط مجهول| |


قالب وبلاگ

download

صفحه قبل 1 صفحه بعد

ویندوز جدید و عالی Windows X pro 2011

ابــزار وبــلاگ ها !

دریافت کد این آهنگ